به گزارش همشهری آنلاین، رمان بازمانده روز اثر کازوئو ایشیگورو، روایت نوعی ملال و در عین حال مسئولیتپذیری بیقید و شرط و ترس از عشق در زندگی یک پیشخدمت انگلیسی است. استیونز در عمارت اشرافی لرد دارلینگتون پیشخدمت است و امور خانه و باقی خدمتکارها را سر و سامان میدهد. او به تنها چیزی که اهمیت میدهد، رعایت اصول حرفهای کارش و اطاعت امر از ارباب است.
داستان از جایی شروع میشود که پس از مرگ لرد دارلینگتون، یک امریکایی عمارت را میخرد و استیونز هم پس از ۳۰ سال خدمت به لرد در آن خانه، تصمیم میگیرد سفری شش روزه به نقاط مختلف انگلیس داشته باشد. او اکنون در «بازمانده روز» خود است، زمانی که مردم معتقدند بهترین قسمت روز است و استیونز پس از سالها کار، دیگر باید استراحت کند.
رمان، روایت سفر از زبان استیونز است و البته خاطراتی که او از گذشته نقل میکند. استیونز در این سفر به دیدار میس کنتن میرود که بیست سال قبل، پس از سالها خانهداری در عمارت دارلینگتون برای ازدواج، خانه اربابی را ترک میکند. دو روایت دیگر هم در دل این ماجرا نقل میشود، یکی داستان عشقی که نادیده گرفته میشود و دیگری نقش لرد دارلینگتون در امور سیاسی پیش از وقوع جنگ جهانی دوم.
استیونز تعریف میکند که چطور شاهد تمام چیزهای مهمی بوده که آن زمان در عمارت ارباب اتفاق میافتاد. شاهد ملاقاتها و حضور شخصیتهای مهم سیاسی در خانه و جلسات فوق محرمانه. او شاهد تلاشهای اربابش برای آشتی میان دولت انگلیس و آلمان نازی پیش از وقوع جنگ بود. چیزی که بغدها موجب متهم شدن لرد به خیانت میشود.
با وجود تمام اتفاقات، استیونز در نقش پیشخدمت وفادار و قابل اعتماد باقی میماند. کسی که تنها مسئولیتش سر و سامان دادن به امور خانه به بهترین شکل ممکن و فراهم کردن آسایش لرد است. او در آن خانه پیر میشود بدون آنکه اجازه دهد هیچ ماجرایی او را از مسیرش منحرف کند یا تغییری در زندگیش به وجود آورد.
کازوئو ایشیگورو، برنده نوبل ادبی، در مصاحبهای درباره شخصیت استیونز میگوید: «این شخصیت به خوبی میتواند نشاندهنده قسمتی از ما باشد که میترسیم پذیرنده عشق باشیم، در یک رابطه عاشقانه مشارکت کنیم یا این امکان را بپذیریم که کسی دوستمان دارد؛ اینکه از لحاظ احساسی خطر کنیم. ما خودمان را پشت نقشهای حرفهایمان پنهان میکنیم.»
او درباره شباهت نقش استیونز و نقش ما در دنیای واقعی در امور سیاسی اینطور توضیح میدهد: «همزمان شخصیت پیشخدمت امکان دیگری هم برای من فراهم میکرد. مسئلهای که برای من در این رمان بسیار مهم بود. میخواستم این موضوع را مطرح کنم که در رابطه با سیاست و اخلاق سیاسی اکثر ما پیشخدمت هستیم. حتی در کشورهای دموکراتیک که ما حق اظهار نظر در چگونگی اداره کشور را داریم، خودمان را بسیار دور از قدرت واقعی مییابیم. اگر خیلی خوششانس باشیم جایی مشغول میشویم به کار، یاد میگیریم نقشهای کوچک به عهده بگیریم و سعی میکنیم این وظایف کوچک را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم و معمولا این خدمترسانی را به شخصی ارائه میدهیم که در رتبهای بالاتر از ما قرار دارد.»
در سال ۱۹۹۳ فیلمی به همین نام به کارگردانی جیمز آیووری، با بازی آنتونی هاپکینز و اما تامسون ساخته شد. این فیلم در ۸ رشته از جمله بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین بازیگر نقش اول مرد نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
بازمانده روز را نشر کارنامه با ترجمه نجف دریابندری منتشر کرده است.
نظر شما